آگاهی از اقلام ممنوعه در هواپیما بسیار اهمیت دارد و میتواند از به دردسر افتادن مسافران در قسمت کنترل امنیت فرودگاه جلوگیری کند.
مسافران اغلب توسط تغییرات ایجادشده در قوانین و دستورالعملهای شرکتهای هواپیمایی، سردرگم و گمراه میشوند. نبردن برخی موارد ممنوعه به هواپیما، محدودیتهایی منطقی هستند. بهطور کلی تمام مواردی که بهصورت بالقوه میتوانند خطرساز باشند، قرار دادنشان در چمدان و بردنشان به هواپیما ممنوع است، مگر اینکه مجوز لازم برای این کار را داشته باشید.
اگر در مورد وسیلهای که در فهرست ممنوعه وجود ندارد، شک دارید؛ میتوانید جهت حصول اطمینان، به هنگام خرید بلیط هواپیما از شرکت هواپیمایی موردنظرتان پرسوجو کنید. همچنین، میتوانید برای آگاهی از آخرین قوانین و محدودیتها با مدیریت امنیت حملونقل (TSA) تماس بگیرید. اقلام ممنوعه را میتوانیم بهصورت زیر دستهبندی کنیم.
اجسام تیزی که حملشان در کیف دستی ممنوع است، شامل موارد زیر میشود:
حمل هرگونه سلاح گرم در کیف دستی ممنوع است. داشتن باروت و امثال آنچه در کیف دستی، چه در چمدان غیرقانونی است. سلاح گرم و تفنگهای انفجاری در صورتی حمل میشوند که مورد بررسی قرار بگیرند، خالی از گلوله باشند و در محفظهای بسته با بدنهی محکم قرار داده شوند. تفنگهای بادی محکم نیز در صورتی که سیلندر هوایشان خارج شده باشد، میتوانند در چمدان قرار بگیرند. سایر مهمات هم ممکن است قراردادنشان در چمدان ایرادی نداشته باشد، اما قوانین مربوطبه این مورد در هر شرکت هواپیمایی متفاوت است. اقلامی نظیر فندک تفنگی، قطعات اسلحه، تفنگ ساچمهای، کپی واقعی از اسلحه، تفنگ و تپانچهی آموزشی قراردادنشان در چمدان مجاز است.
لوازم دفاع شخصی و هنرهای رزمی نباید در کیف دستی قرار بگیرند. وسایلی از این قبیل که میتوان در چمدان قرار داد شامل موارد زیر میشود:
حمل اکثر تجهیزات ورزشی در کیف دستی ممنوع است. چوب بیسبال، تیروکمان، چوب هاکی و لاکروس، چوب اسکی، چوب گلف، چوب بیلیارد، تفنگ نیزهای باید در چمدان گذاشته شوند.
پیچ گوشتی و آچاری که طولشان ۱۸ سانتیمتر یا کمتر باشد، میتوانند در کیف دستی قرار بگیرند. سایر ابزارها، مثل تبر، تیشه، اهرم و دیلم، چکش، دریل و مته، شوکر دامی، اره و ابزار آلاتی که طولشان بیش از ۱۸ سانتیمتر است، باید در چمدان گذاشته شوند.
حمل تمامی مواد منفجره، مایعات قابل اشتعال و مواد شیمیایی مخرب و خطرناک هم در کیف دستی و هم در چمدان ممنوع است. اقلام ممنوعه شامل کلاهکهای انفجاری، دینامیت، منور، نارنجک، مواد آتشزا، قوطی اسپری عطر و رنگ و...، هرگونه سوخت مثل بنزین و گاز، هرگونه کبریت، فندک، تینر، مادهی سفید کننده و کلر میشود. سایر مواد منفجره و قابل اشتعال که در این جا ذکر نشد هم ممنوع هستند. برای اطمینان میتوانید با شرکت هواپیمایی مد نظرتان تماس بگیرید.
مایعات با حجم محدود میتوانند در چمدان حمل شوند. مایعات باید در بطریهایی که حداکثر وزنشان ۱۰۰ گرم باشد، ریخته شوند. همهی بطریها باید در داخل کیسههای مخصوص (کیسههایی که حجمشان به اندازهی یک لیتر است و با زیپ باز و بسته میشوند) قرار بگیرند. هر نفر فقط میتواند یک کیسه داشته باشد. شیر مادر، مواد شیمیایی و دارویی مشمول این قانون نمیشوند. این موارد باید در مرکز بازرسی امنیتی مورد بررسی قرار بگیرند.
برای خرید بلیط هواپیما از ایرلاینهای داخیل یا خارجی همیشه میتوانید ازطریق موتور جستجوی پرواز کجارو، بلیط ارزان هواپیما به مقصد مورد نظر خود را یافته و از فروشندههای معتبر خریداری کنید.
پرشین مووی...برچسب : نویسنده : امین persianmovie بازدید : 184 تاريخ : 22 فروردين 1398 ساعت: 2:55
فقط یک جهان وجود دارد؟ جهانهای موازی چه و چگونه هستند؟ زندگی پس از مرگ چگونه میتواند باشد؟ موجودات پس از مرگ به جهانهای موازی کوچ میکنند؟
شاید بزرگترین پرسش از ابتدای عمر بشر تاکنون، به زندگی پس از مرگ مربوط باشد. فلاسفه، دانشمندان، علمای دینی و بیشتر افراد دارای ذهن پرسشگر حداقل چندینبار این سؤال را از خود پرسیدهاند: «ممکن است پس از مرگ، به جهانی دیگر برویم؟» این، پرسشی است که نوع بشر تاکنون پاسخی برای آن نیافته است. هرآنچه گفته شده، نظریه است. این نظریهها گاهی آنقدر زیبا هستند که انسان ناخودآگاه آن را باور میکند و گاه آنقدر بیرحمانه و تحملناپذیر است که به آن اعتنایی نمیکنیم.
آنچه اینجا انکارناپذیر و تغییرنکردنی است، نمُردن است. هر موجود و فرایند و رویدادی آغاز و پایانی دارد. آغازش تولد و پایانش مرگ است. هر کسی بسته به اعتقادش، دربارهی مرگ بهگونهای فکر میکند. برخی بر این باورند پس از مرگِ جسم، زندگیِ ذهن، روح، هویت، آگاهی یا هر عنوان دیگری برای آن ادامه دارد. برخی معتقدند پس از مرگ همهچیز برای وجود متوقف میشود. برخی میگویند پس از مرگ، زندگی در فضای معنوی ادامه مییابد و برخی دیگر معتقدند ممکن است در قالبی دیگر زندگی تجدید شود و آنچه در زندگی قبلی رخ داده، مانند حافظه، بهکلی پاک شود.
همهی این اعتقادها، باورها، حقیقتها، نظریهها، نوشتههای علمی و غیرعلمی و بقایای هرچه هستونیست از زندگی و مرگ باید کنارهم قرارداده شوند تا شاید بتوان نتیجهای واحد از آن گرفت، خواه این نتیجه بابِطبع انسان باشد و خواه نباشد، خواه تعاملبرانگیز باشد و خواه مضحک. آنچه مهم است تلنگر و لرزاندن حس پرسشگری انسان است. چهبسا بدون این حس انسان منفعلی بیش نیست.
کلسانگ گیاچو، راهب بودایی، استاد مدیتیشن، پژوهشگر و نویسنده، در کتاب «چگونه زندگی خود را تغییر دهیم» مینویسد:
بسیاری از مردم بر این باورند وقتی بدن درحالمرگ است، زنجیرهی ذهن متوقف و ذهن ناموجود میشود؛ مانند شعلههای شمعی که وقتی تمام موم سوزانده میشود، روبهخاموشی میروند. حتی برخی از افراد فکر میکنند و امیدوارند با خودکشی مشکلاتشان حل شود و رنجهایشان بهپایان برسد. این ایدهها کاملا اشتباه است. همانطورکه قبلا گفته شد، بدن و ذهن نهادهای جداگانهای هستند؛ بنابراین، حتی اگر بدن بمیرد، پیوستگی ذهن هنوز ادامه دارد. بهجای توقف، ذهن بدن فعلی را بهسادگی ترک میکند و به زندگی بعدی میرود. بنابراين، در جامعهای عادی، بهجای رهاندن ما از رنج، مرگ فقط رنجهای تازهای بهارمغان میآورد. بسیاری از مردم درک نمیکنند که با خودکشی زندگی انسانیِ ارزشمند خود را از بین میبرند.
به نوشتهی زیر دقت کنید:
مرگ، تنها راه ورود به زندگی جدید است. امروز زندگی میکنیم و دوباره زنده خواهیم بود و در شکلهای مختلفی به زندگی بازمیگردیم.
این دعای روز رستاخیر مصریان است. شاید هیچ تمدنی بهاندازهی تمدن مصریان باستان به بازگشت به زندگی و زندگی پس از مرگ عقیده نداشت. مصریان مرگ را وقفهای موقت از زندگی میدانستند، نه توقف کامل زندگی. دلیل اصلی مومیاییکردن مردگان مصری نیز همین است. آنها بر این عقیده بودند زمانی روح به بدن بازمیگردد. پس از مومیاییکردن نیز نوشتههایی شامل جادوها و دعاها و وردها همراه مومیایی دفن میشد. این نوشتهها برای کمک به موجود مومیایی در جهان پس از مرگ همراه او فرستاده میشد.
مصریان دیدگاه مثبتی به مرگ داشتند و مراسمهای پرشکوهی برای مرگ میگرفتند؛ اما این مراسمها به قصد تحسین مرگ و مُردن نبود. آنها قبل از مرگ نیز زندگی پرشکوهی داشتند و معتقد بودند شادی، تنها هدف زندگی باید باشد. ترانهی زیر دیدگاه مصریان را کاملا بهتصویر میکشد. این ترانه مکالمهی بین زنی جوان با درخت سیسمور است. آن درخت را همان زن جوان در کودکیهای خود کاشته بود:
توجه کن! به آنها بگو داروندار خود را بیاورند
بیاورند هر نوع نوشیدنی، همهی انواع نان بهوفور
سبزیجات، نوشیدنیهای قوی از دیروز و امروز
و انواع میوه برای شادی و لذتبردن
بیاور و روز را در شادی گذران
فردا و یک روز پس از فردا
حتی برای سه روز زیر سایهی من بنشین.
(سیمپسون، ۳۲۲)
میبینید که تمام آنچه در این ترانه بیان شده، شادی و زندگی است؛ حتی زن جوان را در آینده نیز به شادی تشویق میکند. اگرچه آنها بهگونهای زندگی میکردند که گویی این جهان کاملترین جهان آنها است، زندگی پس از مرگ را جاودانه میپنداشتند و هنگام مرگ، فرد را برای زندگی جاودانه آماده میکردند. حال این پرسشها مطرح میشود: «مصریان به وجود زندگی پس از مرگ ازطریق علم پی برده بودند یا صرفا این رویهها آدابی سنّتی بیش نبودند؟» «این جهانی که مصریان باستان خود را برای زندگی پس از مرگ در آن آماده میکردند، همان جهانهای موازی نیست؟» «چه چیزی اینگونه مصریان را بهسمت زندگی پس از مرگ سوق میداد؟»
اعتقاد یونانیان بر این بود که پس از مرگ، روح موجودات به مکان دیگری سفر میکند. آنها این مکان را بهنام «عالم اموات» میشناسند. «تاتانوس» خدای مرگ یونانی و کسی است که هنگام جداشدن روح از بدن درکنار آن موجود خواهد بود. در کتب باستانی، مراحل زیادی برای سفر روح از این جهان به جهان دیگر نگاشته شده است. بهطور خلاصه، میتوان گفت ابتدا تاتانوس هنگام مرگ فرامیرسد. سپس، هرمس، خدای پیامرسان، روح را به رودخانهی استیکس راهنمایی میکند. پسازآن، اگر بدن دفن شده باشد، مراسمی بهخصوص دارد و درغیر اینصورت، قضیه فرق میکند.
یونانیان باستان معتقد بودند دریا پلی است بین زندگی و زندگی پس از مرگ. بهعبارتِدیگر، آنچه زندگی کنونی را به زندگی پس از مرگ متصل میکند و واسطهی بین آنها، دریا و در بعضی روایات رودخانه است. همچنین، آنان معتقد بودند در جهان پس از مرگ، تمام خاطرات فراموش میشود و موجود بیحافظه میشود.
افزونبراین، به باور یونانیان باستان در جهان پس از مرگ، مجازات نیز وجود دارد. مطابق نوشتههای باستانی، اگر موجودی خدایان را ناراحت کرده باشد، به محلی بهنام «تارتار» فرستاده میشود و آنجا به مجازات میرسد. اگر آن موجود خوب باشد، به محلی بهنام «الیسیوم» فرستاده میشود؛ یعنی جاییکه خورشید دائما درحالدرخشیدن است. درصورتیکه قضات نتوانند دربارهی موجودی تصمیم بگیرند، او را به مکانی بهنام «آسفیدل» میفرستند.
آنچه در باور یونانیان باستان اهمیت دارد، اعتقاد به زندگی پس از مرگ است. آنها بر این باورند که روح به مکانی دیگر سفر میکند و زندگی جدید بدون حافظهی فعلی را شروع میکند، خواه این زندگی همراهبا مجازات باشد، خواه بدون مجازات. ناگفته نماند پسازآنکه یونان مصر را تصرف کرد، مراسم خاکسپاری آنان از مصریان بسیار تأثیر پذیرفت. دراینجا، این پرسش پیش میآید: «یونانیان نیز به زندگی پس از مرگ باور راسخ و علمی داشتند یا صرفا سنّتی بیش نبود؟»
شاید بهجرئت بتوان گفت مهمترین دیدگاه و باور پس از مرگ را اسلام و مسیحیت و یهودیت دارند. در این ادیان، زندگی پس از مرگ با آغاز روز قیامت شروع میشود. اعمال جهان کنونی تعیین میکنند که زندگی پس از مرگ آن موجود چگونه خواهد بود. این دیدگاه آنقدر قدرتمند است که کل اعمال نوع بشر در جهان کنونی باید براساس جهان و زندگی پس از مرگ پایهریزی شود. در این ادیان نیز مانند مصریان باستان، برای مردگان مراسمهای باشکوهی برگزار میشود.
بااینحال برخلاف مصریان و یونانیان و برخی باورهای دیگر، در این ادیان هیچ وسیله، جادو، نوشته یا هر نوع شیء مادی دیگری همراه مُرده دفن نمیشود. این ادیان معتقدند هنگام مرگ، روح از جسم جدا میشود و در روزی بهنام «روز قیامت» (رستاخیز) اعمال همهی موجودات روی زمین قضاوت میشود و عدهای جهنمی خواهند شد و عدهای دیگر بهشتی.
زرتشت: زرتشتیان به زندگی پس از مرگ عقیدهای محکم داشتند. در باور زرتشت، روح پس از مرگ، براساس اعمال محاکمه میشود. اگر اعمال خوب فرد بیشتر از اعمال بدش باشد، به بهشت فرستاده میشود و تا بینهایت آنجا میماند؛ درغیر اینصورت، به قعر جهنم فرستاده میشود.
بودا: بوداییها معتقدند تولد دوباره در زندگی پس از مرگ، بدون هیچ تغییری در جسم و روح اتفاق میافتد و صرفا فرم موجود تغییر میکند. اگر آن موجود اعمالی شریرانه و خودخواهانه و مضر برای خود و دیگران انجام داده باشد، تولد دوباره در قلمروی پایینتر و در قالب حیوان یا روح گرسنهی قلمروی جهنمی اتفاق خواهد افتاد. افزونبراین، اگر آن موجود رفتارهای خوب و بیضرر برای خود یا دیگران انجام داده باشد، میتواند در قلمرو شاد انسانی یا مکان آسمانی والا دوباره متولد شود.
هندو: دیدگاه و باور هندوها نزدیک به بوداییها است. درواقع، هندوها نیز معتقدند پس از مرگ بسته به نوع اعمال، روح به فرم دیگری از موجود تبدیل خواهد شد و جسم جدیدی میزبان روح میشود. در باور هندوها، روح تغییرناپذیر است.
همچنین، آنان معتقدند روح تا پایان خود در چرخهای بهنام «آزادی» یا تخلیه (به زبان سانسکریت: मुक्ति) باید فرم عوض کند. این چرخهی تولد و مرگ ممکن است در چندین فرم ادامه یابد. درنهایت پس از پایان چرخه، روح آزاد یا تخلیه میشود و نزد خداوندش باقی میماند.
جینیسم: جینیسم به زندگی پس از مرگ معتقدند. آنها بر این باورند روح برمبنای اقدامات آن موجود شکل میگیرد. همچنین، آنها بر این باورند روح ابدی است و ازطریق چرخهی تناسخ به سعادت ابدی دست پیدا میکند.
سیکیزم: اعتقاد آنها این است که روح به جهانی معنوی تعلق دارد که ریشهاش درون خدا است. درباره اینکه سیکها به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند یا خیر، هنوزهم شک و شبهه وجود دارد. بسیاری معتقدند سیکها به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند و وجود پاداش و مجازات را حقیقی میدانند. بهطور جامع و با بررسی کتابهای مربوطبه سیکها و تجزیهوتحلیل آنها، میتوان گفت باورمندان به این آیین به بهشت و جهنم اعتقاد دارند، با این تفاوت که بهشت و جهنم سیک موقتی برپا و موجود دوباره متولد میشود. این روند تا زمانی ادامه پیدا میکند که خدای سیکها تشخیص دهد.
یکی از بزرگان سیکیزم میگوید:
هیچچیز نمیمیرد و متولد نمیشود؛ بلکه همهچیز درحالحاضر وجود دارد و فقط تغییرشکل میدهد؛ مانند کسی که درمقابل کمد لباس ایستاده، لباسی انتخاب میکند و آن را میپوشد و سپس، آن را دور میاندازد و یکی دیگر میپوشد.
بنابراین، از دیدگاه سیکیزم، روح هرگز متولد نمیشود و هرگز نمیمیرد. روح بخشی از خدا است؛ ازاینرو، برای همیشه زنده است و زندگی میکند.
سایر عقاید: عقیدهها و باورهای زیادی دربارهی زندگی پس از مرگ وجود دارد که این مقاله گنجایش بازگویی تمام آنها را ندارد. بهتفصیل میتوان گفت بیشتر عقیدهها و باورها به زندگی پس از مرگ اعتقاد و باور دارند. دراینمیان، «جهانگرایان متحد» با وجود اعتقاد به وجود خدایی واحد، به وجود زندگی پس از مرگ هیچ باوری ندارند. جهانگرایان متحد ازطریق اجتماع بسیاری از ندانمگرایان، خداناباوران و... بهوجود آمد. آنها معتقدند بهشت و جهنم مکانهای نمادین هستند و ایمان عمدتا بر زندگی دنیوی متمرکز شده و نه هرگونه زندگی پس از مرگ.
وازایش (تناسخ) همانطورکه از معنایش پیدا است، یعنی زاییدهشدن دوباره پس از مرگ. البته در باورهای مختلف، این تعریف با اختلافاتی در مفهوم همراه است. بهطورکلی، میتوان گفت برپایهی اصل تناسخ، روح انسان تا قبل از تزکیه و پاکی کامل، بارها در بدنهای مختلف وارد میشود و به این جهان برمیگردد و کیفیت زندگی کنونی او به رفتار و کردار او در زندگی یا زندگیهای گذشتهاش بستگی دارد. بهطورکلی، تناسخ یا انتقال روح انسان به موجودی دیگر چهار نوع است:
بسیاری از ادیان به تناسخ معتقد هستند. درواقع، میتوان گفت تناسخ مفهومی برای تعریف زندگی پس از مرگ است؛ اما دین اسلام کاملا تناسخ را رد میکند و زندگی کنونی و پس از مرگ را صرفا در شروع زندگی، مرگ، روز رستاخیز (قیامت)، برقراری عدالت ازطریق محاکمه و درنهایت، اسکان در بهشت یا جهنم خلاصه میکند. ناگفته نماند انشعابهایی از دین اسلام نیز وجود دارند که تناسخ را پذیرفتهاند.
اعتقاد به زندگی پس از مرگ و روح، اصلی اساسی است که نهتنها در بیشتر ادیان، بلکه در بسیاری از باورهای روحانی و عرفانی و فلسفی امروز نیز وجود دارد. افلاطون، فیلسوف بزرگ یونانی، زندگی پیوستهی پس از مرگ را تأیید کرد. او بر این باور بود که جهان ما دنیای ناقصی است و به قلمرو معنوی بالاتری نیاز دارد که پایدار و بدون تغییر باقی بماند. افلاطون میگفت جهان معنوی دیگری وجود دارد و باید باشد. بهگفتهی او، روح بخش معنوی انسان و به قلمرو معنوی متصل است. هنگامیکه انسان در قلمرو مادی میمیرد، روح او به فراتر از دنیای مادی میرود. بهباور افلاطون، روح قبل و بعد از مرگ جاودانه است و همیشه وجود داشته و خواهد داشت.
بهگفتهی سقراط، زندگی پس از مرگ بهتر از زندگی کنونی است. او کسی را به خودکشی تشویق نمیکند و آن را کار درستی نمیداند؛ بااینحال میگوید کسانی که در این زندگی خوب هستند، با خودکشی میتوانند بهزندگی پس از مرگ خود کمک کنند.
افزونبراین، اپیکتت، فیلسوف بزرگ یونانی، معتقد است مرگ همهچیز را متوقف میکند. او نمیگوید باید به مرگ خوشامد گفت؛ اما اعتقاد دارد نباید از مرگ بترسیم؛ چون پس از مرگ مایی وجود نخواهد داشت.
دانیل کولاک، فیلسوف آمریکایی، به این نتیجه رسیده بود که چون آگاهی در موجودات آگاه به مرگ ادامه دارد؛ پس، آگاهی هرگز نمیمیرد. این موضع را فیزیکدانان مشهوری مانند اروین شروینجنر و فریمن دیسون قبول داشتهاند. پیترون اینویگن، فیلسوف تحلیلی آمریکایی در استدلال خود دربارهی قیامت یادآور میشود ماتریالیست باید نوعی تداوم فیزیکی داشته باشند.
آرتور شوپنهاورِ فیلسوف معتقد بود پدیدهها، تنها تا آنجایی که ذهن دارند، وجود دارند و میتوانیم آنها را بهعنوان مفاهیم درک کنیم. او دربارهی ترس از مرگ میگوید ناتوانی ما در مفهومسازی مرگ و زندگی پس از مرگ باعث میشود فلسفهها شکل گیرد و میگوید ترس از مرگ، آغاز فلسفه و علت نهایی دین است. ویل دورانت میگوید باور به جاودانگی و ادامهی زندگی پس از مرگ نشانهی ترس وحشتناک از مرگ است.
از دیدگاه هایدگر، پیششرط درک کامل از زندگی، پذیرش نبود زندگی پس از مرگ است و از نظر موجودات، مرگ تهدیدی برای نبود زندگی پس از مرگ است. بنابراین، برای کاهش ترس از مرگ باید بپذیریم مقصدی نهایی وجود ندارد و پذیرش مرگ اجتنابناپذیر است. از این سخنان هایدگر چنین میتوان برداشت کرد که وی به زندگی پس از مرگ اعتقادی نداشته و همین جهان را آغاز و پایان هستی میداند.
در سال ۱۸۸۲، انجمن تحقیقات روانشناسی با هدف بررسی پدیدههای مربوطبه زندگی پس از مرگ و معنوی تأسیس شد. آنها تلاش کردند با استفاده از روشهای علمی پدیدههای مربوطبه زندگی پس از مرگ را مطالعه و بررسی کنند. اولین اعضای این انجمن دانشمندان معروفی چون ویلیام کروک و فیلسوفانی مانند هنری سیگویوک و ویلیام جیمز بودند. همچنین، دانشمندانی چون ریموند مودی، سوزان بلکمور، چارلز تارت، ویلیام جیمز، ایان استیونسون، مایکل پرسینگر، پیم ون لومل و پنی سارتری درزمینهی تجربههای نزدیک به مرگ کار کردند.
در سال ۱۹۰۱، پزشکی بهنام دانکن مکدگال درزمینهی اندازهگیری وزن ازدسترفتهی انسان هنگام خارجشدن روح از بدن مطالعه کرد تا ازاینطریق بتواند وجود روح را اثبات کند. مکدگال در نتیجهی بررسی خود به مقدار ۲۱ گرم رسید. درحالحاضر، برای بسیاری از باورمندان به روح این اندازه، مترادف وزن یک روح در نظر گرفته شده و آن را بهطور رسمی پذیرفتهاند. بااینحال، نتایج این تحقیقات هیچوقت بازتولید و درواقع پذیرفته نیز نشد. حتی تاحدی نیز بیمعنی در نظر گرفته شد و درنهایت، اینگونه نتیجهگیری شد که بهدلیل پایینبودن سطح تحقیقات و نتایج آن شایستگی اطلاق پژوهش علمی را ندارد.
باوجوداینکه پاراپیسایکولوژیستهایی وجود دارند که دراینزمینه متخصص شناخته میشوند، پس از ۲۵ سال تحقیقات پاراپیسمشناختی، سوزان بلکامو به این نتیجه رسید که شواهد تجربی و کافی برای بسیار از موارد و آزمایشها وجود ندارد. فرانک تپلر، فیزیکدان و کیهانشناس آمریکایی، معتقد است فیزیک میتواند جاودانگی یا ابدیبودن را توضیح دهد. پروفسور کارل پوپر، فیلسوف اتریشیبریتانیایی، چنین میاندیشد که از دیدگاه علمی اعتقاد فرانک تپلر باطل نیست؛ اما امکان توصیف و درک آن وجود ندارد.
دانشمندان علوم اعصاب میگویند تا وقتی مغز زنده است، آگاهی و فعالیتهای عصبی وجود دارد و با توقف مغز یا مرگ مغز، آگاهی نمیتواند زنده بماند و بهطورکلی ازبین میرود. در سال ۲۰۰۸، مطالعهی گستردهای در دانشگاه ساوتهمپتون آغاز شد. ۲,۰۶۰ بیمار از بین ۱۵ بیمارستان در انگلستان انتخاب شد تا روی آگاهی هنگام احیا یا AWARE (مخفف: AWAreness during REsuscitatio) مطالعه و طیفهای وسیعی از تجربیات ذهنی مربوطبه مرگ بررسی شود. در این پژوهش جامع، برای اینکه ادعای آگاهی سازگار با تجارب خارج از بدن با حوادث حقیقی یا حساس آزمایش شود، اولینبار از از نشانگرهای عددی برای سنجش تجربیات آگاهانه استفاده کردند.
نتایج نشان داد ۴۰ درصد از افرادی که از ایست قلبی جان سالم بهدر برده بودند، زمانیکه ازلحاظ بالینی مُرده بودند، قبل از احیای دوبارهی قلبشان آگاهی داشتند. دکتر پارنی در مصاحبهای میگوید:
شواهد تاکنون نشان میدهد در چند دقیقهی اول پس از مرگ، آگاهی از بین نمیرود.
شان کارول، استاد کیهانشناسی و فیزیک مؤسسهی فناوری کالیفرونیا، یکی از دانشمندانی است که معتقد و مطمئن است که امکان زندگی بعد از مرگ وجود ندارد. او معتقد است احتمال وجود زندگی پس از مرگ تنها درصورتی میتواند درست باشد که آگاهی کاملا جدا از بدن فیزیکی باشد. بااینحال تا جایی که مشخص است، آگاهی از برخی اتمها و الکترونها تشکیل شده و بههمینترتیب، نمیتواند از دنیای فیزیکی جدا شود.
دکتر کارول میگوید:
پس از مرگ بدن، آگاهی به اتمهای تشکیلدهندهی خود فرومیریزد و با مانع بزرگ و نفوذناپذیری مواجه میشود. اینگونه است که هیچ راهی برای حفظ اطلاعات پس از مرگ در مغز وجود ندارد.
او به نظریهی میدان کوانتومی (QFT) اشاره میکند و میگوید:
برای هر نوع ذره، یک میدان کوانتومی وجود دارد. بهعنوان مثال، یک میدان برای الکترون و یک میدان برای فوتون و... .
دکتر کارول در مجلهی «علمی آمریکایی» نوشت:
اگر وقعا چیزی جز اتم و نیروهای شناختهشده وجود نداشته باشند، هیچ راهی برای زندهماندن پس از مرگ وجود ندارد. اعتقاد به زندگی پس از مرگ به فیزیکی فراتر از مدل استاندارد نیاز دارد. مهمتر از همه در فیزیک جدید، باید راهی برای ارتباط با اتمها وجود داشته باشد. همچنین، در QFT هیچ مجموعههای از «ذرات روح» و «نیروهای روحانی» وجود ندارد که بتوانند با اتمهای منظم شناختهشده ارتباط برقرار کنند؛ زیرا آنها را در آزمایشهای موجود تشخیص دادهایم.
استیون هاوکینگ، نابغهی فیزیک معاصر، مفهوم زندگی پس از مرگ را رد کرد و گفت:
من مغز را بهعنوان کامپیوتر میبینم و زمانیکه اجزای آن شکست میخورد، کار را متوقف میکند. هیچ بهشت یا زندگی پس از مرگی برای کامیپوترِ از کارافتاده وجود ندارد. این داستان جنوپری برای کسانی است که از تاریکی میترسند.
آلبرت انیشتن اعتقاد داشت میتوانیم مرگومیر فیزیکی را متوقف کنیم. اینشتین بر این باور بود که هیچ مجازاتی برای سوءرفتار یا پاداش برای رفتار خوب در زندگی پس از مرگ وجود ندارد.
تجربهی نزدیک به مرگ یا NDE (مخفف: Near-death Experience) اصطلاحی است که دکتر ریموند مودی بهکار بردهاست. او بیمارانی را مطالعه کرده که ازنظر بالینی مرده بودند. وی ادعا کرد مطابق درک مادیگرانهی واقعیت، آنها میتوانند چیزهایی را ببینند که به نظر غیرممکن هستند.
تجربهی NDE اگر مثبت باشد، ممکن است احساسات مختلفی ازقبیل جداشدن از جسم، احساس پراکندگی، آرامش، امنیت، گرما و حضور نور را شامل شود و اگر منفی باشد، ممکن است تجربههایی مانند احساس شکنجه و عذاب باشد. باوجوداینکه اکنون NDE بهعنوان بخشی از باورهای متعالی و مذهبی در زندگی پس از مرگ شناخته میشود، تحقیقات علوم اعصاب نشان میدهد NDE پدیدهای ذهنی است که از «یکپارچگی چندحسی جسم» ناشی است. این پدیده در حوادث تهدیدکنندهی زندگی رخ میدهد.
بسیاری بر این معتقدند که NDE ناشی از تغییرات شیمیایی مغز و اندامهای حسی در لحظات قبل از مرگ یا عوارض مصرف و تزریق داروهای شیمیایی و مسکّنها هستند. درهرصورت، تاکنون نتایج تحقیقها و آزمایشها به طوررسمی وجود زندگی پس از مرگ را تأیید نکردهاند. شاید هم ابزار و دانش لازم برای مطالعه و تحقیق هنوز دردسترس بشر نیست.
بگذارید همین ابتدای نتیجهگیری تکلیفم را با شما روشن کنم. اینکه نظریهای تاکنون ثابت نشده یا روندی مانند زندگی پس از مرگ هنوز برای نوع بشر ناشناخته است، دلیل بر رد آن نیست. همچنین، اینکه نظریهی یا دانشی را نمیتوان اثبات کرد، دلیل بر رد آن نیست و این سطح فکر بسیار ابتدایی است. بهعنوان مثال، آلبرت اینشتین در سال ۱۹۱۶ ازطریق نظریهی نسبیت عام بهطور نظری وجود امواج گرانشی را پیشبینی کرد و صد سال بعد و در سال ۲۰۱۶، بهکمک تأسیسات لایگو بهطور تجربی مشاهده شد. در کل درکنکردن و اثباتنشدن موضوعی نمیتواند بهطورکلی صورت مسئله پاک کند.
جهانهای موازی و زندگی پس از مرگ در یک چیز مشترک هستند: «هیچکدام ثابت نشدهاند». شاید بتوان گفت اثبات و حل یکی باعث حل و اثبات دیگری شود. موضوعی که نمیتوان نادیده گرفت، «حس نبودن» است. بیایید کمی روشنتر و با مثالی ساده حس نبودن را تمرین کنیم. چشمانتان را ببندید و بیندیشید که نیستید. بیندیشید که مُردهاید. بیندیشید که ذهن و فکر ندارید. عمیقتر فکر کنید. فکر کنید که فکر ندارید. به اینکه هیچچیز نیستید. میبینید که غیرممکن است. شما بههیچعنوان نمیتوانید عدم را درک کنید. بگذارید مثال را کمی واقعبینانهتر کنم.
فرض کنید درحالمرگ هستیم. درحالیکه نفسهای آخرمان را میکشیم و به اصطلاح درحالجاندادن هستیم، همهی اجزای جسممان متوقف میشود. در یک لحظه میمیریم و کسی، وجودی، جسمی، فکری، آگاهی، موجودی یا هر اسمی وجود ندارد که شما روی آن میگذارید. این فکر، وجود، نهاد، ذهن، آگاهی یا روح کجا میرود؟ چگونه میتوانیم نباشیم؟ نبودن چگونه است؟
آیا ما به نیستی خود پی میبریم؟ اگر پاسخ مثبت است؛ پس، هنوز بخشی از وجود و فکر ما پس از مرگ زندگی میکند و وجود دارد. اگر پاسخ منفی است خود ما چگونه به نیستی خود پی میبریم؟
این سؤالها شاید دلیلی قانعکنندهای بر وجود زندگی در جهانهای موازی یا پس مرگ باشد. اینکه ما درکی از نبود خود نداشته باشیم، شاید دلیل وجود پس از مرگ باشد. همانگونه که اشاره کردیم، نوع بشر پاسخ این معما را تاکنون نیافته و اینگونه که مشخص است، عمر محدود ما نیز برای یافتن آن کفایت نخواهد کرد.
اخیرا کتابی بهنام Biocentrism از دکتر رابرت لانزا منتشر شده که میگوید آگاهی با مرگ پایان نمییابد؛ بلکه از جهانی به جهانی دیگر منتقل میشود. دکتر رابرت لانزا ازنظر نیویورکتایمز سومین دانشمند برجستهی زندهی جهان است.
تمرکز اصلی کتاب روی تئوری مرکز بیولوژیکی است. بهگفتهی دکتر لانزا که در شبیهسازی حیوانات نیز چهرهای شناختهشده است، Biocentrism زندگی را به معادله میافزاید و روی فیزیک کوانتوم استوار است. هستهی اصلی آن Biocentrism ادعا میکند که پارادایم درک ما از عمیقترین حقیقت جهان، از فیزیک به زیستشناسی باید تغییر کند. لانزا در این کتاب ادعا میکند این آگاهی است که جهان هستی را ایجاد میکند و نه چیز دیگری.
او معتقد است مرگ آگاهی اساسا غیرممکن است. او این ادعا را اینگونه بهتصویر میکشد که اگر بدن مانند جعبهی کابلی باشد، آگاهی سیگنالهای رادیویی است که بدن دریافت میکند؛ زیرا تخریب جعبهی کابلی، سیگنالها را از بین نمیبرد. همانطورکه او طرفدار نظریهی چندبعدی است و اینگونه استدلال میکند که بدن فرد میتواند در جهان مرده باشد؛ اما در جهان دیگری زنده است. درنتیجه، سیگنالها را در جهان موازی بدن فرد دریافت میکند.
و اما جهانهای موازی! همهی ما کموبیش دربارهی نظریهی جهانهای موازی خواندهایم. بحث و نظریهی جهانهای موازی پس از کشف مکانیک کوانتوم آغاز شد. به زبان خیلی ساده، این نظریه میگوید نسخهای از من در جهانی دیگر، اما متفاوت زندگی میکند. وقتی میگوییم متفاوت، منظور شخصیتهای مختلف و سبک زندگی مختلف و چیزهای مختلف است. شاید نسخهی دیگر من در جهانی دیگر، انسانی مشهور و زندگی بسیار مجللی دارد یا شاید هم فردی فقیر و مفلوک باشد که گوشهی افتاده است.
سؤالات بسیار مهم زیادی بیپاسخ مانده است و هنوزهم نوع بشر بهدنبال یافتن پاسخ این پرسشها است: پس از مرگ انسان بهطورکامل متوقف میشود؟ اگر پاسخ مثبت است، نبودن چگونه است؟ اگر پاسخ منفی است، پس از مرگ جسم، آگاهی انسان به کجا میرود؟ آیا مقصد نهایی بشر میتواند جهانهای موازی باشد؟
بسیاری از دانشمندان و فیزیکدانان و پژوهشگران بر این باورند که جهان یا جهانهایی غیر از این جهان وجود دارند و نمیتوانیم آن را رصد کنیم و از محدودهی دید ما خارج هستند. بهیاد داشته باشید که با امکانات و تجهیزات پیشرفتهی امروز، انسان میتواند فقط تا فاصلهی ۴۲ میلیارد سال نوری از کیهان را مشاهده کند و قطعا جهان در آنجا تمام نشده است.
زمین، انسان، این موجودات و این اکوسیستم شاید پیشرفتهتر یا شاید متفاوتتر در جایی دیگر از کیهان برپا است. شاید در بُعد دیگری که برای ما رصدشدنی نیست، جهانی دیگری برقرار است. شاید مقصد ما پس از مرگ جهان در بُعد دیگری است که حتی آن بُعد برای ما شناختهشده نیست. شاید سیاهچالهها دروازهای ورود به مقصد بعدی ما باشد.
درنهایت همانطورکه میدانید، انرژی در هر شکلی هیچوقت از بین نمیرود. نه میتوان آن را ایجاد کرد و نه میتوان آن را نابود کرد؛ بلکه همیشه وجود دارد. علاوهبراین، میتوانیم مغز را نیز ژنراتور قدرتمندی با حجم عظیمی از انرژی در نظر گرفت. اگر حجم عظیم انرژی موجود در مغز را آگاهی در نظر بگیریم، مسئله سادهتر میشود. اکنون میتوانیم بگوییم که پس از مرگ مغز، آگاهی ما به جهانی دیگر (شاید جهان موازی) حرکت میکند.
آنچه از این جهان درک کردهایم، بسیار محدود است. آنچه میبینیم ناچیز است. انرژی تاریک و مادهی تاریک رویهمرفته ۹۶ درصد از کل محتویات جهان را تشکیل میدهند و ما هیچ اطلاعاتی از این ۹۶ درصد نداریم. در بهترین حالت، تنها ۴ درصد از این جهان را شناختهایم، آنهم فقط شناخت، نه کشف و مطالعه. نوع بشر هنوز در ابتدای راه علم است. شاید قبل از دستیابی بشر به واقعیت، تمدن ما نیز مانند تمدنهای قبلی نابود شود. شاید هم این آخرین تمدن در جهان کنونی باشد. هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد!
برچسب : نویسنده : امین persianmovie بازدید : 195 تاريخ : 22 فروردين 1398 ساعت: 19:52
هازل کایا بازیگر محبوب ترک با علی آتای بازیگر ۴۲ ساله ازدواج کرد وی عکس های از مراسم عروسی خود را در صحفه شخصی اش منتشر کرده است. این دو بازیگر اختلاف سنی زیادی با هم دارند و بعد از ۵ سال رابطه عاشقانه تصمیم به ازدواج گرفتند. هازال کایا شهرت خود را مدیون سریال عشق ممنوع و فریحا می باشد. در ادامه عکس های عروسی هازال کایا و علی اتای بازیگر سرشناس ترک را در نیک صالحی مشاهده کنید
هازال کایا، بازیگر زن سریالهای ترکی از جمله سریال “عشق ممنوع” با علی آتای، بازیگر سینمای ترکیه ازدواج کرد. خبرگزاری های ترکیه از ازدواج این دو بازیگر در تاریخ ۶ فوریه ازدواج خواهند کرد. هازال ۲۸ ساله و علی آتای ۴۲ ساله است.
این زوج به مدت ۵ سال با یکدیگر ارتباط داشته اند و اکنون تصمیم گرفته اند با هم ازدواج کنند و مراسم عروسی خود را برگزار کردند.
هازال کایا اولین نقش مهم خود را در سریال “گنجو” ایفا کرد و پس از آن در سال ۲۰۰۸ در سریال “عشق ممنوع” در نقش نیهال زیاگل ظاهر شد.
او بخش عمده محبوبیت خود را مدیون بازی در سریال موفق “اسمش را فریحا گذاشتم” است.
هازال کایا در یک خانواده طبقه بالا در شهر غازی عینتاب ترکیه در ۱ اکتبر ۱۹۹۰ به دنیا آمد. او در دبیرستان ایتالیایی در استانبول درس خواند و در سال ۲۰۰۹ فارغ التحصیل شد. پدر و مادرش هر دو وکیل هستند و وقتی او هفت ساله بود از هم جدا شدند.
او به عنوان یک کودک هفت ساله که ویولن و باله می آموخت به دنیای هنر وارد شد. او همچنین عاشق رقص تانگو است و دوست دارد مهارتهایش را افزایش دهد. او به جز ترکی استانبولی به انگلیسی و ایتالیایی تسلط دارد و در حال یادگیری زبان چهارمش ، آلمانی ، است.
گردآوری گروه چه خبر از کجا نیک صالحی
پرشین مووی...برچسب : نویسنده : امین persianmovie بازدید : 227 تاريخ : 19 فروردين 1398 ساعت: 8:52
لیدی گاگا در مراسم اسکار امسال با درخشش خود جایزه این دوره از مراسم را به دست آورد او علاوه بر اجرای بی نظیرش در این مراسم توانست چشم ها را خیر کند. وی علاوه بر درخشش در اسکار با استایل زیبای خود و جواهرات گرانبهایش توانست مورد توجه عکاسان و رسانه ها قرار گیرد. دانستنی های جالب درباره گردنبند این ستاره مطرح آمریکایی را در نیک صالحی مشاهده کنید
مراسم اهدای جوایز و اعلام برندگان نهایی نود و یکمین دوره جوایز اسکار ۲۰۱۹ در سالن دالبی تئاتر لسآنجلس آمریکا برگزار شد. همراه با آغاز این اتفاق بزرگ سینمایی، روزنامهها و خبرگزاری های دنیا این مراسم را پوشش دادند. به طور ویژه سایتهای مُد و لباس خبرهای زیادی را درباره برند، استایل و لباسهای هنرمندان شرکت کننده در این مراسم را به مخاطبان خود عرضه کردند.
لیدی گاگا در این مراسم موفق شد توجه همه را به خود جلب کند و به محض راه رفتن روی فرش قرمز دالبی تئاتر، لنز دوربینها بر او متمرکز شدند.
لیدی گاگا در استایل مشکی و ساده اش با طراحی (الکساندر ماکوین) در مراسم اسکار درخشید. اما چیزی که بیش از هر چیز دیگری توجه روزنامههای بین المللی را به خود جلب کرد جواهرات لیدی گاگا و گردنبند الماس نشان او بود. او مجموعه جواهرات فاخر و گرانبهای (تیفانی اند کو) را با قیمتی نزدیک به ۳۰ میلیون دلار به خود آویخته بود.
این گردنبند با الماس زرد قناری کمرنگ ۱۴۱ سال قدمت دارد. آدری هپبورن در سال ۱۹۶۱ میلادی در جلسه عکسبرداری تبلیغاتی صبحانه تیفانی آن را به خود آویخته بود.
لیدی گاگا سومین زنی است که این مجموعه جواهرات گرانبها را میپوشد. خانم شیلدون وایتهاوس در سال ۱۹۵۷ میلادی و آدری هپبورن چهار سال بعد از او در سال ۱۹۶۱ میلادی تجربه آویختن این الماس بی نظیر را کسب کردند.
تیفانی این الماس افسانهای تراش نخورده زرد با ۴۲/۲۸۷ قیراط را از معدنهای الماس کیمبرلی واقع در جنوب آفریقا پیدا کرد، که بعد از تراشیدن به جواهری ارزشمند و معروف تبدیل شد.
این الماس زرد قناری کمرنگ به احترام تیفانی، الماس تیفانی نام گرفت و باعث شد تا این برند به عنوان برندی شاخص در جواهرسازی شناخته شود. مطمئنا تیفانی از به یاد ماندنیترین شرکتهای ساخت جواهر بوده که در سال ۱۸۳۷ توسط چارلز لوئیس تیفانی در شهر نیویورک تاسیس شد. الماس زرد کمرنگ در شهرت برند تیفانی بسیار مؤثر بود.
خبرآنلاین
پرشین مووی...برچسب : نویسنده : امین persianmovie بازدید : 205 تاريخ : 10 فروردين 1398 ساعت: 18:31
بسیاری بر این باورند که عدد پی (π) بهخاطر دقت محاسباتی بیپایان آن، احتمالا لایق عنوان شگفتانگیزترین عدد دنیای ریاضیات خواهد بود؛ اما بهعقیدهی ریاضیدانان، اعداد طلایی و ناشناختهی دیگری نیز وجود دارند که هرگز کم از رقیب دیرین خود ندارند.
اگر از شیفتگان دنیای ریاضیات هستید، پس احتمالا روز ۱۴ مارس (برابربا ۲۳ اسفند) بهگوشتان آشناست. این روز، بهعنوان روز جهانی شگفتانگیزترین و غیرمعقولترین عدد دنیا یعنی عدد پی (π) شناخته میشود. اما این عدد چیست؟ پی را بهسادگی میتوان نسبت محیط یک دایره به قطر آن دانست. این عدد را هرگز نمیتوان کاملا بهصورت اعشاری نوشت. شگفتانگیزتر آنکه پی، یک عدد متعالی یا غیرجبری است؛ بدینمعنا که هیچ معادلهی چندجملهای با ضرایب گویا را نمیتوان یافت که ریشهی آن عدد پی باشد.
اما این عدد در خیل عظیم اعداد شگفتانگیز طبیعت یک استثنا نبوده و نیست. برای بسیاری از ریاضیدانان، اعداد جالبتری وجود دارد که نسبتبه ثابت دایره، از جذابیت بالاتری برخوردار هستند. در اینجا سعی کردهایم فهرستی از اعداد شگفتانگیزی را برایتان نقل کنیم که از نگاه ریاضیدانان دستکمی از عدد پی ندارند.
فکر میکنید چهچیزی میتواند جذابتر از یک عدد پی باشد؟ شاید مسخرهترین پاسخ این باشد که بگوییم: دو تا عدد پی! ولی این واقعیت دارد. عدد تاو یا دور (Tau)، مقداری معادلبا دوبرابر مقدار پی است؛ یعنی چیزی در حدود ۶.۲۸.
جان بائز، ریاضیدانی از دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید میگوید:
استفاده از تاو میتواند نسبتبه پی، فرمولها را برایمان واضحتر و منطقیتر کند. تمرکز بیشتر ما روی عدد π نسبتبه 2π، تنها ناشی از یک اتفاق تاریخی است.
بائز میگوید درحقیقت، تاو آن عددی است که در مهمترین فرمولهای ما دیده میشود. پی درواقع ارتباط میان محیط و قطر آن را مشخص میکند، درحالیکه تاو، بیانگر ارتباط میان محیط دایره و شعاع آن است و نکته اینجا است که بسیاری از ریاضیدانان بر این عقیدهاند که رابطهی دوم بسیار مهمتر است. عدد تاو به معادلاتی ظاهرا غیرمرتبط ظاهری متقارن میبخشد؛ معادلاتی نظیر مساحت دایره یا معادلات توصیفگر انرژی جنبشی و کشسانی.
اما در سالگرد گرامیداشت عدد پی، قرار نیست عدد تاو بهدست فراموشی سپرده شود. بنابر تصمیمگیری انجامگرفته ازسوی مؤسسهی فناوری ماساچوست، تاو نیز روز مخصوصبه خودش را خواهد داشت: ۲۸ ژوئن.
عدد جالب دیگری که در اینجا قصد معرفی آن را داریم، پایهی لگاریتم طبیعی یا بهاختصار عدد e است که ریاضیدانی سوئیسی لئونارد اویلر در قرن ۱۸ میلادی آن را کشف کرد. این عدد شگفتآور با مقدار تقریبی ۲.۷۱۸، ممکن است بهاندازهی عدد پی شهرت نداشته باشد؛ ولی عدد e نیز مانند رقیب خود، دارای یک روز مخصوصبهخود است. اهالی علم، روز ۷ فوریه را برای گرامیداشت این عدد عجیب انتخاب کردهاند.
پایهی لگاریتم طبیعی اغلب در معادلات مربوطبه لگاریتمها، رشد نمایی و اعداد مختلط استفاده میشود. کیت دولین، مدیر پروژهی ریاضی اوتریچ دانشگاه استنفورد در دانشکده تحصیلات تکمیلی بر این باور است که:
[این عدد] تعریف فوقالعادهای دارد که بنابر آن، تابع نمایی y=e^x در هر نقطه مقداری برابر با شیب خود دارد. بهعبارت دیگر، اگر مقدار یک تابع در یک نقطه برابر با ۷.۵ باشد، میزان شیب (یا مشتق) آن در آن نقطه نیز برابر با ۷.۵ خواهد بود. این عدد نیز درست مانند دیگر رقبای خود کاربرد فراوانی در ریاضیات، فیزیک و مهندسی دارد.
عدد شگفتانگیزی دیگری نیز وجود دارد که در غرابت کم از عدد پی ندارد: عدد i.
این عدد که جذر ۱- محسوب میشود، درحقیقت اصلا نباید وجود خارجی داشته باشد؛ چراکه اگر در خلال این سالها، اندک معلوماتی از قوانین پایهی ریاضیات در ذهنتان باقی مانده باشد، خوب میدانید که هرگز نمیتوان از اعداد منفی جذر گرفت.
یوجیبا چنگ، ریاضیدان دانشکده هنر شیکاگو اینگونه میگوید:
بااینحال، اگر ما این قانون را بشکنیم، قادر خواهیم بود اعداد موهومی را اختراع کنیم که همانند اعداد مختلط، اعدادی زیبا و درعینحال مفید هستند. دراینمیان، i یک عدد بهشدت عجیب است؛ چراکه عدد ۱- دارای دو ریشهی دوم است: یکی i و دیگری i-. اما درواقع نمیتوان تفاوت میان این دو ریشه را تشخیص داد. از اینرو، ریاضیدانان، تنها یکی از این ریشهها را بهعنوان i برگزیدند و دیگری را i-. این بسیار شگفت انگیز و خارقالعاده است.
بد نیست بدانید اعداد مختلط، اعدادی هستند که میتوان آنها را بهصورت مجموع دو بخش از عدد حقیقی و عدد موهومی بیان کرد.
شاید باور کردن آن سخت باشد که وضعیت عدد i میتواند حتی شگفتانگیزتر از آن چیزی باشد که اکنون به نظر میرسد. برای مثال، شما میتوانید عدد i را به بهتوان خود i برسانید. به عبارت دیگر، ریشهی دوم ۱- را بهتوان ریشهی دوم ۱- برسانید!
دیوید ریچسون، پروفسور ریاضیات در کالج دیکینسون در پنسیلوانیا و نویسندهی کتاب «افسانههای غیرممکن: جستوجو برای حل مسائل ریاضی دوران باستان» (انتشارات دانشگاه پرینستون) میگوید:
در نگاه اول، این عدد ممکن است موهومیترین عدد ممکن بهنظر برسد؛ عددی موهومی که خود بهتوان عددی موهومی رسیده است. اما درحقیقت، همانطور که لئونارد اویلر طی مقالهای در سال ۱۷۴۶ نوشته است: « این یک عدد حقیقی است!»
پیدا کردن مقدار واقعی i بهتوان i، نیازمند بازترکیب فرمول معروف اویلر براساس عدد گنگ e، عدد موهومی i و سینوس و کسینوس یک زاویهی مشخص است. هنگامی که فرمول یک زاویهی ۹۰ درجه را حل میکنیم ( که میتوان آن را بهشکل π/2 نیز نشان داد)، میتوان معادله را بهگونهای ساده کرد تا نشان دهد که i بهتوان i برابر است با e بهتوان 2/π-.
این محاسبات کمی گیجکننده بهنظر میرسد؛ بااینحال نتیجهی این معادله (در زاویهی ۹۰ درجه) نهایتا برابر خواهد بود با ۰.۲۰۷ که عددی کاملا حقیقی است. اگر حوصلهی سروکلهزدن با نحوهی این محاسبات را دارید، میتوانید به این آدرس سری بزنید. ریچسون میگوید:
همانطور که اویلر اشاره کرده، i بهتوان i دارای یک مقدار واحد نیست. بااینحال، رسیدن به این تعداد بینهایت از پاسخهای ممکن، بستگی به آن دارد که معادله را در چه زاویهای حل میکنید.
با این حجم پیچیدگی، بیدلیل نیست که نمیتوان به اختصاص یک روز خاص برای «i بهتوان i» در آینده چندان امید بست.
عدد اول بلفیجور، عدد اولی واروخوانه است که بهصورت ۶۶۶ در میان ۱۳ عدد صفر و یک عدد یک در طرفین نوشته میشود (اعداد واروخوانه یا جناس قبل، به اعدادی اطلاق میشود که خواندن آن از دوطرف یکسان باشد). این عدد نحس (یا بهتعبیری شیطانی) را میتوان به شکل ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۶۶۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۱ نوشت.
کلیف پیکاور، دانشمند و نویسندهای بود که این عدد شیطانی را بانام بلفیجور (یکی از دیوهای هفتگانهی دوزخ) نامگذاری کرد و شهرت فراوانی به آن بخشید.
این عدد ظاهرا نماد شیطانی مختصبه خودش را دارد که شبیه نماد وارونهی عدد پی است. مطابق با اطلاعات درجشده در وبسایت Pickover، این نماد از یک نشان دیدهشده در دستنوشتهی مرموز ووینیچ اقتباس شده است. این دستنوشتهی مشهور مجموعهای از تصاویر و متون عجیب است که گویی کسی از آن سر در نمیآورد.
دبلیو. هوگ وودین، ریاضیدانی از دانشگاه هاروارد سالهایی طولانی از وقت خود را صرف تحقیق درمورد اعداد بینهایت اختصاص داده است و بنابراین جای تعجبی هم نداشت که یکی از همین اعداد بینهایت را بهعنوان عدد دلخواهی خود انتخاب کند: 2aleph_0 یا ۲ بهتوان aleph-naught.
اعداد آلِف معمولا برای توصیف اندازهی مجموعههای نامحدود مورد استفاده قرار میگیرند (مجموعه، به هر دسته از اشیای متمایز در ریاضیات اطلاق میشود). یه این ترتیب، مثلا اعداد ۲، ۴ و ۶ میتوانند باهم یک مجموعه با اندازهی ۳ را تشکیل دهند. در مورد اینکه چرا وودین این عدد را انتخاب کرده، خود او میگوید:
اگر بتوانیم درک کنیم که 2aleph_0 برابر با خود aleph_0 نیست (قضیهی کانتور)، آنگاه خواهیم دانست که اندازههای متفاوتی از بینهایت وجود دارند. این همان مفهومی است که عبارت 2aleph_0 را برایمان خاص میسازد.
بهعبارت دیگر، همیشه عددی بزرگتر از آنچه میپنداریم، وجود خواهد داشت. تعدادی نامحدود از اعداد اصلی بینهایت وجود دارند و بنابراین هرگز نمیتوان مفهومی را بهعنوان «بزرگترین عدد اصلی» تعریف کرد.
الیور نیل ریاضیدانی از هاروارد میگوید:
اگر بخواهم عددی را بهعنوان عدد مورد علاقهی خود انتخاب کنم، این عدد مسلما، ثابت آپری یا (Zeta(3 میبود؛ چراکه هنوز رازورمزهای بسیاری درمورد آن وجود دارد.
در سال ۱۹۷۹، ریاضیدانی فرانسوی بانام راجر آپری، ثابت کرد که مقداری که بعدها بهعنوان ثابت آپری شناخته شد، عددی گنگ است. این عدد با ۱.۲۰۲۰۵۶۹ آغاز میشود و اعشار آن تا بینهایت ادامه پیدا میکند. این ثابت همچنین بهصورت مقدار تابع (Zeta(3 نیز شناخته میشود که در آن عدد ۳ بهعنوان ورودی تابع زتا (تابعی کشفشده از سوی ریمن) تعیین شده است.
یکی از بزرگترین مسائل دنیای ریاضی، فرضیهی ریمن است که به پیشبینی شرایطی میپردازد که در آن، تابع زتای ریمن برابر با صفر میشود؛ فرضیهای که اگر درست از آب درآید، این امکان را به ریاضیدانان خواهد داد تا دریابند اعداد اول چگونه توزیع شدهاند. دیوید هیلبرت، ریاضیدان معروف قرن بیستم درمورد فرضیهی ریمن میگوید:
اگر بعد از هزار سال هم از خواب بیدار میشدم، باز هم اولین پرسش من این بود که: «آیا فرضیه ریمان ثابت شدهاست؟»
حال چهچیزی ثابت آپری را تااینحد برابمان جذاب کرده است؟ امروزه روشن شده است که ثابت آپری جایگاه ویژهای در علم فیزیک دارد، بهخصوص نقش آن در معادلات حاکم بر نیروی مغناطیسی الکترون و جهت تکانهی زاویهای آن.
اد لتزر، ریاضیدانی از دانشگاه تمپل در فیلادلفیا درمورد شگفتانگیزترین عدد شناختهشده، پاسخی تجربی ارائه کرده است:
من فکر میکنم این، پاسخی کسالتبار است؛ اما من باید عدد یک را بهعنوان عدد دلخواه خود برگزینم؛ چراکه ازسویی هم یک عدد است و ازسوی دیگر، دربارهی بسیاری از زمینههای انتزاعی، نقشهای متفاوتی ایفا میکند.
یک تنها عددی است که تمامی اعداد دیگر بدان بخشپذیر هستند. همچنین یک تنها عددی است که تنها بر یک عدد مثبت (یعنی خودش) بخشپذیر است و یک تنها عددی است که نه عددی اول محسوب میشود و نه مرکب.
در ریاضیات و مهندسی، اغلب اعداد بهصورت مقادیر میان صفر و یک بیان میشوند. عبارت «صددرصد» تنها یک عبارت فانتزی برای گفتن عدد یک است. یک، عددی جامع و کامل است.
و البته در تمامی علوم بشری، یک بهعنوان واحدی بنیادین شناخته میشود. مثلا گفته میشود یک پروتون تنها باری بهاندازهی ۱+ دارد. در منطق دودویی، یک بهمعنای «بله» است و همچنین یک بهعنوان عدد اتمی سبکترین عنصر دنیا شناخته شده است و نهایتا یک بهعنوان ابعاد یک خط مستقیم نیز تلقی میشود.
اتحاد اویلر که درواقع یک معادله است، بهمعنای واقعی کلمه، جواهری در ریاضیات بهحساب میآید. حداقل شاید بتوان گفت این نظری است که ریچارد فینمن، فیزیکدان معاصر درمورد این معادله دارد .این معادله همچنین از لحاظ زیبایی با غزلی از شکسپیر قیاس شده است.
در یک کلام میتوان اینگونه گفت که اتحاد اویلر، پل ارتباطی میان مهمترین ثابتهای ریاضی جهان است: عدد پی، لگاریتم طبیعی و عدد موهومی i. دولین میگوید:
پرشین مووی...[این معادله] توانسته سه ثابت مهم را با مفهوم عدد صفر و مفاهیم ریاضیات پایه به یکدیگر پیوند دهد: e^{i*Pi} + 1 = 0
برچسب : نویسنده : امین persianmovie بازدید : 148 تاريخ : 5 فروردين 1398 ساعت: 23:28